رضوان

السلام علی المهدی الذی وعدالله به الامم
  • خانه 

پاى درس استاد

23 فروردین 1396 توسط رضوان بدخشان

?مرحوم آقا مجتبی تهرانی(ره):

?در روایاتمان داریم که  علی(ع) به امام حسن (ع) فرمود:

? إنَّما قَلبُ الحَدَث کَالأَرضِ الخَالیةِ ما ألقِیَ فیها مِن شَئٍ قَبِلَتهُ فَبادَرتُکَ بِالأَدَبِ قَبلَ أَن یَقسُوا قَلبُکَ ?
?قلب بچّه مانند زمین خالی است که هر چه در آن ریخته شود آن را قبول میکند، پس من به تربیت تو مبادرت ورزیدم، پیش از آنکه قلبت سخت شود.

این بچّه، هیچ چیزی در او نیست، هر چیزی در آن بریزی، مثل زمین می ماندکه درآن بذری، درختی، بنشانی قبول میکند.

این زمین صاف است. 

?حضرت فرمود من قبل از آنکه این دل تو سخت بشود شروع کردم. 

قبل از اینکه این زمین چیزی قبول نکند، تو را ادب کردم. 

فرزند ابتدا که می آید، پاک و تمیز است. 

فطریاتی هم همراه خودش آورده است  چه در بُعد معنویاش، چه در بُعد انسانیاتش.

 و تو(مربی) هستی که الان میخواهی پایه ریزی کنی.

 1 نظر

کاش گاهی به گاهی نمیشدیم ...

23 فروردین 1396 توسط رضوان بدخشان

 نظر دهید »

چهارچيزاستفاده کن

23 فروردین 1396 توسط رضوان بدخشان

?پیامبر اکرم (ص) خطاب به علی (ع) از چهار چیز پیش از رسیدن چهار چیز استفاده کن :
1️⃣از جوانی قبل از پیری
2️⃣ ٬ از تندرستی قبل از بیماری 
3️⃣٬ از توانگری قبل از تهی دستی 
4️⃣و از زندگی قبل از مرگ …

 نظر دهید »

اشعاردروصف حضرت زينب سلام الله عليها

23 فروردین 1396 توسط رضوان بدخشان

باحديث عشق غوغا مي كنم

عشق را باعشق معنا می کنم
صحبت از عشق است ونام زینب است

عشق معنای تمام زینب است
کیست زینب جز خدای عاشقی

صاحب صوت رسای عاشقی
عشق با زینب تجلّی یافته

تارو پود عشق را او بافته
عشق او اوج مقامات است و بس

عشق بی زینب خرافات است و بس
سازمان عشق را او رهبر است

بعد زهرا او به عالم مادر است
زن ولی مردآفرین است و دلیر

مردها دردام نطق او اسیر
اوخودش را شهره در آفاق کرد

کودتا در کشور عشاق کرد
فاتح کوه بلند عصمت است

نیش بیداری زخواب غفلت است
عالم هر علم بی تعلیم اوست

زاده ی شیر و جدا ازبیم اوست
زن ولی با غرّشی طوفانی است

صاحب فنّ خطابه خوانی است
تاجر سرمایه دار عشق اوست

با کلامش ذوافقار عشق اوست
پنج تن در او تجلّا می کند

نطق حیدر خوب اجرا می کند
نیست تنها دخت والای علی

او بود امّ ابیهای علی
نان حیدر ، شیر کوثرخورده است

کربلا را او به مقصد برده است
کاخ ظلمت را به خاکستر نشاند

او به دامانش رقیّه پروراند
قاتل آل امیّه زینب است

عشق آموز رقیّه زینب است
ما رأیت الاّ جمیلا ورد اوست

حضرت ام البنین شاگرد اوست
رتبه اش بالاتر از مقیاس بود

خادم او حضرت عباس بود
عین و شین وقاف یعنی دلبری

جلوه ی زهرا و صوت حیدری
نان حیدر شیر کوثر خورده است

کربلا را او به مقصد برده است
او لیاقت داشت پیغمبر شود

مثل مادر سوره ی کوثر شود
درعبادت سینه ها دارد یقین

او بود مانند زین العابدین
درتمام عمر حتّی در بلا

یک نماز شب نشد از او قضا
او ولایت را حسن خو طینت است

زینب است و زینت هر زینت است
او شجاعت را حسینی وار داشت

بر تولّای علی اصرار داشت
یک یک پیغمبران مدیون او

شد نبوّت هم گروه خون او
او لیاقت داشت پیغمبر شود

مثل مادر سوره ی کوثر شود
رمز جاوید دوام کربلاست

 کارگردان قیام کربلاست
تا قیامت جلوه ی تابنده شد

تیم دشمن پیش او بازنده شد
گرچه زینب هست نامی دلربا

نام زینب با حسین دار صفا
صبر با یادش صبوری می کند

از هراس و غصّه دوری می کند
 روز اوّل با حسینش عهد بست

پای این پیمان سر خود را شکست
تا سر ببریده را برنیزه دید

خون سر از چوبه ی محمل چکید
مجتبی صمدی

 نظر دهید »

شفای درد چشم

23 فروردین 1396 توسط رضوان بدخشان

????????????

شفای درد چشم

????????????

علامه حاج میرزا حسین نوری ، صاحب مستدرک ، از سید محمد باقر سلطان آبادی ، که از بزرگان و شخصیتهای با کمال بود ، نقل می کند که گفت : من در بروجرد به بیماری شدید درد چشم مبتلا شدم ، چشم راستم ورم کرد و به طوری ورم بزرگ شد که سیاهی چشمم پیدا نبود ، و از شدت درد ، خواب و آرامش نداشتم ، نزد همه پزشکان رفتم ، و مداوای آنها بی نتیجه ماند ، و آنها از درمان آن ، اظهار ناتوانی کردند . بعضی می گفتند تا شش ماه باید تحت درمان باشی ، و بعضی می گفتند تا چهل روز نیاز به درمان است . بسیار محزون و غمگین بودم ، تا اینکه یکی از دوستان به من گفت : بهتر است که به زیارت قبر منور ابا عبدالله الحسین (عليه السلام) بروی ، و از آن حضرت شفا بگیری ، من عازم هستم ، بیا با من با هم به کربلا برویم . گفتم با این حال چگونه سفر کنم ، مگر طبیب اجازه بدهد . به طبیب مراجعه کردم ، گفت : برای تو سفر روا نیست ، اگر مسافرت کنی ، به منزل دوم نمی رسی ، مگر اینکه به طور کلی نابینا می شوی . به خانه بازگشتم ، یکی از دوستانم به عیادت آمده ، و گفت : بیماری چشم تو را جز خاک کربلا و تربت شهدا و مریضخانه اولیای خدا شفا نبخشد ، در ضمن شرح حالش را گفت که نه سال قبل مبتلا به تپش قلب بود ، و از درمان همه پزشکان ماءیوس شد ، و تنها از تربت امام حسین (علیه السلام) شفا یافت . من با توکل به خدا با کاروان کربلا به سوی کربلا حرکت کردم ، در منزلگاه دوم درد چشمم شدت یافت ، بر اثر فشار درد ، چشم چپم نیز درد گرفت ، همسفران مرا سرزنش کردند که سفر برای تو خوب نیست ، بهتر است مراجعت کنی . همچنان در ناراحتی و حیرت به سر می بردم هنگام سحر درد چشمم آرام گرفت و اندکی خوابیدم . در عالم خواب حضرت زینب (سلام الله علیها) را دیدم به محضرش رفتم و گوشه مقنعه او را گرفتم و بر چشمم مالیدم ، سپس از خواب بیدار شدم ، از آن پس هیچ گونه درد و رنجی در چشمم احساس نکردم ، و چشم راستم همچون چشم چپم خوب شد . ماجرا را به همراهان و دوستان گفتم ، آنها چشمان مرا نگاه کردند ، دیدند هیچ فرقی بین دو چشم من نیست ، و هیچ اثری از ورم و زخم دیده نمی شود . این کرامت حضرت زینب (سلام الله علیها) را برای همه نقل نمودم .

محدث نوری نظیر این مطلب را در مورد شفای ملافتحعلی سلطان آبادی که از اوتاد پارسایان بزرگ بود ، نقل نموده است
?? منبع 

فضائل و مصائب وکرامات حضرت زینب سلام الله علیها

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 27
  • 28
  • 29
  • ...
  • 30
  • ...
  • 31
  • 32
  • 33
  • ...
  • 34
  • ...
  • 35
  • 36
  • 37
  • ...
  • 97
تیر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
  1 2 3 4 5 6
7 8 9 10 11 12 13
14 15 16 17 18 19 20
21 22 23 24 25 26 27
28 29 30 31      

رضوان

جستجو

موضوعات

  • همه
  • احادیث
  • اخلاق وعرفان
  • بدون موضوع
  • تاریخ اسلام
  • تجزیه وترکیب متون عربی
  • مهدویت

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس