رضوان

السلام علی المهدی الذی وعدالله به الامم
  • خانه 

امام باقر(ع)و پیشگویی آینده

08 فروردین 1396 توسط رضوان بدخشان

​امام صادق(ع) می فرمود:

روزی امام باقر علیه السلام در میان مردم مدینه مدتی سر به زیر انداخت و لحظاتی ساکت ماند. سپس سر برداشت و فرمود:«ای مردم! حال شما چگونه خواهد بود در آن روزی که مردی با چهار هزار نفر وارد شهر شما شود و بدون پرسش از هیچکس، دست به شمشیر برد و سه روز کشتار کند، و کاری از دست هیچ‌کس برنیاید؟! این اتفاق در سال آینده خواهد افتاد. پس مراقب خود باشید و بدانید آنچه را گفتم، حتماً رخ خواهد داد.» 

اهل مدینه به کلام امام توجّهی نکردند، جز تعداد کمی از آنها و به خصوص بنی هاشم که می‌دانستند کلام او حق است. 

سال بعد امام باقر علیه السلام با اهل و عیال خود و بنی هاشم از مدینه کوچ کردند. چیزی نگذشت که نافع بن ازرق به مدینه یورش برد، دست به کشتار جمعی مردم زد و مردم را به خاک و خون کشید. 

اهل مدینه که اهمّیتی برای کلام امام باقر علیه السلام قائل نشده بودند، پشیمان شدند و از آن پس می‌گفتند:«دیگر هر چه امام باقر بگوید می‌پذیریم. آنها اهل بیت نبوّت اند و به حق سخن می گویند.» 

?? منبع 

بحار الانوار، ج ۴۶ ص ۲۵۴ حدیث ۵۱

 نظر دهید »

ولایت اهل بیت(ع)

08 فروردین 1396 توسط رضوان بدخشان

​????????????

مردی از اهالی شام در مجالس امام باقر علیه السلام حاضر می شد و می گفت

????????????

 «من می دانم طاعت خدا و رسول خدا در دشمنی با شما اهل بیت است، ولی چون شما مرد فصیح و با ادب و خوش‌سخنی هستید، در مجالس‌تان شرکت می‌کنم.» 

امام باقر علیه السلام پاسخ او را با خوشرویی می‌داد و می فرمود:«هیچ چیزی بر خداوند پنهان نیست.» 

چندی بعد مرد شامی مریض شد و مرضش شدت یافت. دوست خود را صدا کرد و به او وصیّت کرد که وقتی از دنیا رفتم، برو محمد بن علی الباقر را خبر کن تا بر من نماز بگزارَد. 

نیمه های شب، مرد شامی از دنیا رفت. او را در پارچه‌ای پیچیدند. نیمه‌های شب، دوست او خدمت امام باقر علیه السلام رسید و گفت:«آن مرد شامی از دنیا رفت. او از شما خواسته تا بر او نماز بخوانید.» 

حضرت باقر علیه السلام فرمود:«برو تا من بیایم.» 

سپس برخاست و وضو گرفت و دو رکعت نماز خواند و تا طلوع آفتاب در سجده بود. آن‌گاه به خانه‌ی آن مرد شامی رفت، و نام او را صدا زد. 

مرد در کفنش جواب امام را داد. امام او را نشاند و فرمود شربتی برای او بیاورند. سپس برخاست و رفت. 

چند روز بعد مرد شامی کاملا بهبود یافت و خدمت امام باقر رفت و عرض کرد:«مجلس را برای من خلوت بفرمایید.» 

امام مجلس را خلوت کرد. مرد گفت:«شهادت می‌دهم که شما حجّت خدا بر بندگانش هستید و دری که از آن باید به سوی خدا رفت شمایید. هر کس از غیر راه شما به سوی خدا برود زیانکار و گمراه خواهد بود.» 

امام باقر علیه السلام فرمود:«چرا عقیده‌ات عوض شده؟» 

او گفت:«من در حال مرگ، با چشم خود دیدم و با گوش خود شنیدم که منادی ندا کرد: روح او را باز گردانید چرا که محمد باقر از ما خواسته است او را به دنیا بازگردانیم.» 

امام فرمود:«مگر نمی دانی که گاهی خداوند، بنده ای را دوست دارد، ولی از عملش خشمگین است؟ و گاهی نیز از بنده‌ای خشمگین است ولی عملش را دوست دارد؟» (یعنی تو از همان ها هستی)

از آن روز به بعد، مرد از اصحاب خوب امام باقر علیه السلام شد. 

?? منبع 

بحار الانوار، ج ۴۶ 

 نظر دهید »

انتظار

07 فروردین 1396 توسط رضوان بدخشان

❁﷽❁

#یا_صاحب_الزمان_عج❤️

این جـ‌هان را بےبهاری تا بہ ڪے

شیـعیـان را بیـقرارے تا بہ ڪے

ڪے میایـے با ڪدامیـن قافـلہ

مهدیا چشم انتـظارے تا بہ ڪے

#الهم_عجل_لولیڪ_الفرج

 1 نظر

 از بین رفتن جملهٔ گناهان

07 فروردین 1396 توسط رضوان بدخشان

حضرت آیت الله بهجت(ره)؛

صلوات منهدم کننده ی گناهان است.

 این روایت در کتاب « جامع الاخبار »

⬅️از رسول اکرم (ص) نقل شده است: « مَن صَلَّی عَلَیَّ مَرَّةً ، لَم یَبقِ لََهُ مِن ذُنُوبِه ذَرَةً »

هرکس یک بار بر من صلوات بفرستد ، یک ذره از گناهانش باقی نمےماند .

نکته های ناب از آیت الله بهجت، ص6

 نظر دهید »

ولایت ائمه اطهار(ع)

07 فروردین 1396 توسط رضوان بدخشان

​????????????

ابوبصیر که نابینا بود چنین روایت می‌کند

خدمت حضرت امام محمد باقر علیه السلام رسیدم و گفتم:«آیا شما وارث رسول خدا هستید؟» 

امام باقر علیه السلام فرمود:« بله.» 

گفتم:«آیا رسول خدا وارث انبیاء است و از همه آنچه انبیاء می دانستند، آگاه بود؟» 

فرمود:«بله.» 

گفتم:« آیا شما قدرت بر زنده کردن مردگان و شفای نابینایان را دارید؟» 

امام فرمود:« به اذن خدا، بله.» سپس فرمود:« جلو بیا، ابا محمد!» 

من جلو رفتم. امام دست مبارکش را بر صورت و چشمان من کشید و من ناگهان خورشید و آسمان و زمین را دیدم و بینا شدم. 

آن‌گاه امام باقر علیه السلام به من فرمود:«آیا دوست داری به همین حال باشی و روز قیامت مانند همه مردم با تو رفتار شود یا به حالت قبلی و نابینایی بازگردی و در قیامت، اهل بهشت باشی؟» 

گفتم:«نه، به همان حال قبلی برمی گردم.» 

امام دوباره دستی بر چشم های من کشید و من نابینا شدم. 

??منبع 

بحارالانوار، ج  ۴۶ ص ۲۳۷  حدیث ۱۳

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 86
  • 87
  • 88
  • 89
  • ...
  • 90
  • ...
  • 91
  • 92
  • 93
  • ...
  • 94
  • ...
  • 95
  • 96
  • 97
تیر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
  1 2 3 4 5 6
7 8 9 10 11 12 13
14 15 16 17 18 19 20
21 22 23 24 25 26 27
28 29 30 31      

رضوان

جستجو

موضوعات

  • همه
  • احادیث
  • اخلاق وعرفان
  • بدون موضوع
  • تاریخ اسلام
  • تجزیه وترکیب متون عربی
  • مهدویت

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس