رضوان

السلام علی المهدی الذی وعدالله به الامم
  • خانه 

توسل به حضرت زهرا "سلام الله علیها" کارگشای  سختی‌ها

23 فروردین 1396 توسط رضوان بدخشان

? توسل به حضرت زهرا “سلام الله علیها” کارگشای  سختی‌ها
? حدود چهل سال قبل در كرمان يكى از علماى وارسته و متعهد به نام آيت الله ميرزا محمدرضا كرمانى (متوفى سال ۱۳۲۸ شمسى) زندگى مى كرد. در آن زمان، بازار فرقه ضاله شيخيه رواج داشت.
? آيت الله كرمانى، واعظ محقق آن زمان سيد يحيى يزدى را به كرمان دعوت كرد، تا به وعظ و ارشاد خود، مردم را از انحرافات و گمراهيهاى فرقه شيخيه آگاه كند و در نتيجه جلو گسترش آن‌ها را بگيرد.
? مرحوم سيد يحيى واعظ يزدى، اين دعوت را متوجه انحرافات آن‌ها نمود و با افشاگرى خود، اين گروه ضاله را رسوا ساخت؛ به طورى كه تصميم گرفتند با نيرنگى مخفيانه او را به قتل برسانند. 
? آن نيرنگ مخفيانه اين بود:

 شخصى از آنها به عنوان ناشناس از او دعوت كرد كه فلان ساعت به فلان محله و فلان خانه براى منبر رفتن برود و او قبول كرد.
? دعوت كننده با عده اى به خدمت سيد يحيى واعظ آمده و او را با احترام به عنوان روضه خوانى بردند، ولى بعد معلوم شد كه ايشان را به خارج شهر به باغى برده و از منبر و روضه خبرى نيست!
? كم كم احساس خطر جدى كرد و خود را در دام مرگ شيخيه ديد، آن هم در جايى كه هيچ كس از وضع او مطلع نبود.
? سيد يحيى واعظ، در آن حال به جده خود حضرت فاطمه زهرا “سلام الله عليها” متوسل گرديد. گويا نماز استغاثه به آن حضرت را خواند و در سجده نماز گفت: يا مولاتى يا فاطمة اغيثينى؛ اى سرور من، اى فاطمه! به من پناه بده و به فريادم برس.
? خطر لحظه به لحظه نزديک مى شد. سيد يحيى واعظ ديد گروه دشمن به او نزديک شدند و خود را آماده كرده اند و چيزى نمانده بود كه به او حمله كرده و او را قطعه قطعه نمايند.
? در اين لحظه حساس ناگهان غرش تكبير و فرياد مردم را شنيد كه باغ را محاصره كرده اند، و از ديوار وارد باغ شدند و با حمله به گروه شيخي‌ها، آن‌ها را تار و مار كردند و مرحوم سيد يحيى را نجات داده با احترام همراه خود در كنار حضرت آية الله ميرزا محمدرضا كرمانى به شهر و منزل آية الله كرمانى آوردند.
? سيد يحيى واعظ از آية الله كرمانى پرسيد: شما از كجا مطلع شديد كه من در خطر نيرنگ مخفيانه شيخيه قرار گرفته ام و مرا از خطر حتمى نجات داديد؟
? آية الله كرمانى فرمود: من در عالم خواب حضرت صديقه طاهره، زهراى اطهر “سلام الله عليها” را ديدم، به من فرمود: شيخ محمد رضا! فورا خودت را به پسرم سيد يحيى برسان و او را نجات بده كه اگر دير كنى، كشته خواهد شد.
? کتاب ۳۶۰ داستان از فضايل مصائب و كرامات فاطمه زهرا “سلام الله علیها”

مطلب قبلی
مطلب بعدی
 نظر دهید »

موضوعات: بدون موضوع لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

تیر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
  1 2 3 4 5 6
7 8 9 10 11 12 13
14 15 16 17 18 19 20
21 22 23 24 25 26 27
28 29 30 31      

رضوان

جستجو

موضوعات

  • همه
  • احادیث
  • اخلاق وعرفان
  • بدون موضوع
  • تاریخ اسلام
  • تجزیه وترکیب متون عربی
  • مهدویت

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس