رضوان

السلام علی المهدی الذی وعدالله به الامم
  • خانه 

چه_کشکی_چه_پشمی

19 فروردین 1396 توسط رضوان بدخشان

چوپانی گله را به صحرا برد،به درخت گردوی تنومندی رسید.از آن بالا رفت و به چیدن گردو

مشغول شد که ناگهان گردباد سختی در گرفت.خواست فرود آید،ترسید. باد شاخه ای را که چوپان روی آن بود به این طرف و آن طرف می برد. دید نزدیک است که بیفتد و دست و پایش بشکند.

در حال،مستاصل شد…

از دور،بقعه ی امامزاده ای را دید و گفت:« ای امامزاده!گله ام نذر تو،از درخت سالم پایین بیایم. »

قدری باد ساکت شد و چوپان به شاخه ی قوی تر ی دست زد و جای پایی پیدا کرده و خود را محکم گرفت.

گفت:« ای امامزاده!خدا راضی نمی شود که زن و بچه ی من بیچاره از تنگی و خواری بمیرند و تو همه ی گله را صاحب شوی.نصف گله را به تو 

می دهم و نصفی هم برای خودم…»

قدری پایین تر آمد.وقتی که نزدیک تنه ی درخت رسید،گفت:« ای امامزاده!نصف گله را چطور نگهداری می کنی ؟ آن ها را خودم نگهداری می کنم،در عوض کشک و پشم نصف گله را به تو

می دهم.»وقتی کمی پایین تر آمد گفت:« بالاخره چوپان هم که بی مزد نمی شود،کشکش مال تو،پشمش مال من به عنوان دستمزد.»

                  

وقتی باقی تنه را سر خورد و پایش به زمین رسید،نگاهی به گنبد امامزاده انداخت و گفت:

« مرد حسابی!چه کشکی چه پشمی ؟ ما از هول خودمان یک غلطی کردیم.غلط زیادی که جریمه ندارد.»

مطلب قبلی
مطلب بعدی
 نظر دهید »

موضوعات: بدون موضوع لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

تیر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
  1 2 3 4 5 6
7 8 9 10 11 12 13
14 15 16 17 18 19 20
21 22 23 24 25 26 27
28 29 30 31      

رضوان

جستجو

موضوعات

  • همه
  • احادیث
  • اخلاق وعرفان
  • بدون موضوع
  • تاریخ اسلام
  • تجزیه وترکیب متون عربی
  • مهدویت

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس